﷽

✍️ امام علی فرمودند (ع) :

?همانــا انسان تـــا وقتیکه در نمـاز است
جســـم او و لباسش و فــرش زیــر پــایش
و در و دیوار اطـرافش ..

و هـر چـه در اطراف او می‌باشد تسبیح خـدا
میگویند ..

پس چــه زشـت است کــه انســـان در نـــماز
متوجه خـــدای عزوجل نشود

و از فرش زیر
پـایش پست تـر گـردد …

“میزان الحکمه ج۵ ص۳۷۷”

?هرگاه خـدای سبحان مصلحت بنده ای را
بخـواهد بـه او الهام میفرماید کـه کم صحبت
کند
و کم بخورد و کم بخوابد …

“الوسائل ج۳ ص۶۱”

?از امام سوال شد
کدام دوست و همنشین
ازهمه بدتر است؟
فرمودند :
آنکس که نافرمانی خـدا را در نظر شما خوب
و زیبـا جلوه می دهــد …

“بحارالانوار ج۴۷ ص۱۹۰”

?هردوستی که بنا وسبب آغازش غیر خدائی
باشد
ضلالـت و گمراهی است
و دوام آن محال
و غیر ممکن است …

“میزان الحکمه ج۱ ص۴۷”

مشاوره
خواستگاری ازپسر
سلام.دختری 21 ساله هستم.به یکی از پسرهای اقوام نزدیکم علاقه دارم که حدودا سه سال از من بزرگترن.تا حدودی به اخلاقیاتش آشنایی دارم.هم ظاهر و هم رفتارش به دلم نشسته.حس میکنم اونم از من بدش نمیاد اما مطمئن نیستم.گاه وقتی خودش بهم پیام میده اما پیام احساسی یا اینجور چیزا نه!پیامهایی کاملا عادی و در حد سلام و احوالپرسی و قشنگ میشه حس کرد که پیاماش رو با حالت معذبی مینویسه الان حدود سه سال هست این موضوع.گاهی تصمیم میگیرم که فراموشش کنم به خودم میگم اگر دوستت داشت بالاخره تو این مدت طولانی یک کاری برای به دست آوردنت انجام می داد،اما نتونستم فراموشش کنم که هیچ روز به روز حس میکنم بیشتر برام خواستنی تر میشه!!دلم میخواد بهش برسم!!گاهی به سرم میزنه که بهش بگم که دوستش دارم اما دلم نمیخواد که شخصیتم زیر سوال بره یا خدایی نکرده درموردم فکر نادرستی کنن.گاهی میگم باید با رفتارم بهش بفهمونم که دوستش دارم و اگر اونم منو بخواد مطمئنن اقدام میکنه اما بلد نیستم چجوری این کار رو انجام بدم.الان یه جوری از نظر روحی توی رنجم چون حس میکنم معلقم بلاتکلیفم.به هیچکدوم از خواستگارام حتی نمیتونم فکر کنم همه رو بدون فکر رد میکنم.همش حس میکنم این عشق و خواستن من یک روزی تبدیل میشه به کنار هم بودن.شاید تفکرم اشتباه باشه اما تا حالا نتونستم با این احساساتم کنار بیام.ممنون میشم از اینکه راهنمای بنده باشید.شاد و پیروز باشید

پاسخ :
خانم……
?
دوستان زمانی که دختر خانمی به آقا پسر علاقه مند می شود یا پسر علائمی مبنی بر توجه و علاقه به دختر خانوم نشان می‌دهد اما به طور واضح از ایشان خواستگاری نمی کنند چند نکته را مد نظر قرار دهید:⛔️به هیچ عنوان خودتان ابراز علاقه ویا خواستگاری نکنید

اگر نقش تان را عوض کردید اعتبارتان را ازدست می دهید.

اما روشش: ?
یک واسطه پیدا می کنید ، واسطه می رود پیش اقا و کمی از فواید ازدواج و خوب بودن ان با این آقا صحبت می کند و به او پیشنهاد ازدواج می دهد و فلانی را هم برای او مثال می زند و می گوید البته بنده خدا روحش هم خبر ندارد. اگر بفهمد من به شما چنین چیزی گفتم شاید از من ناراحت بشود. ولی من پیش خودم فکر کردم حتی حاضر هستم با من برخورد کند ولی این کار را بکنم. آمدم مزه دهن شما را بفهمم که اگر شما موافقی بروم به دختر پیشنهاد بدهم… این جوری بهتر است. به شرطی که این واسطه به هیچ وجه تا آخر عمر لو ندهد که این رابط شما بوده است . خیلی آدم محکمی باید باشد . این جوری خوب است ولی مستقیم نه.?ببینیم معایب خواستگاری دختر از پسر چیست؟
1-اگر دخترها از پسرها خواستگاری کنند به احتمال زیاد مورد سوء استفاده قرار می گیرند یا مورد بی حرمتی قرار بگیرد.
2-حیای جنس زن ایجاب می کند که این را نگوید. ویلیام جیمز می گوید: حیای زن ایجاب می کند که دنبال مرد نرود و عزت خود را خدشه دار نکند. حیای شما به عنوان زن ایجاب می کند. اگر شما بروید خواستگاری ممکن است از نظر مرد بی حیا فرض شوید.
3-اگر دختر پاسخ منفی بشنود با روح حساس و لطیفی که دارد ضربه ای که می خورد خیلی اساسی است. پسرها یک مقدار محکم تر هستند. ولی دخترها چقدر یک دختر باید به خودش فشار بیاورد و به پسر پیشنهاد ازدواج بدهد و پسر هم راحت بگوید نه. اثرات روحی و روانی که نه شنیدن دارد برای این دختر بسیار سنگین است.
4- اگر هم پسر بپذیرد و ازدواج هم بکنند در طول زندگی مشترک بین این ها اختلاف یا تنشی پیش بیاید پسر می گوید من که تو را نمی خواستم تو آمدی التماس کردی. آن
وقت دختر سقوط می کند.

دکتر خالقی مشاور

حضرت فاطمه

چه شد ای مادرمحزون که زمین گیرشدی
چه شده دستخوش این همه تغییرشدی

دودهه نیست زعمرتوگذشته اما
باورش سخت بود زودچراپیرشدی

زودترازهمه کس مزد رسالت دیدی کاردنیاست تومظلومه تکفیر شدی

بین قدخم وگیسوی سفید وتن زخم
گوشه خانه ی آتش زده زنجیرشدی

کوثری صاف تر وپاکترازشبنم ها شعله نزدیک توگردیده که تبخیرشدی؟

قاب چشم علی از دیدن توخالی ماند
بعدکوچه زچه روحالت تصویرشدی؟

خون پهلوی توهم بندنیایدعشق است
به خداتوسندآیه تطهیرشدی

بهرآن مردم نااهل زیادی بودی
چه کشیدی توکه اززندگی ات سیرشدی

عشق این بودکه از دست تو برمی آمد
پیش روبه صفتان حامی یک شیر شدی

بهرحیدرکشی ازسمت توواردگشتند
خوابشان لطمه به تو بود که تعبیر شدی

گام_های_عاشقی_دوستان_ما
بستر_بیماری
دیگر کنار بستر من دیده تر مکن
درد دل غریب مرا بیشتر مکن

وقتی که من به روی تو در باز میکنم
این قدر بر زمین ز خجالت نظر مکن

هنگام غسل دادن و دفنم فقط علی
یک تن ز دشمنان خودت را خبر مکن

اصلا چرا تو این همه غمگین نشسته ای
زانو بغل مگیر مرا خون جگر مکن

با زینبم وصیت من شد که بعد از این
از کوچه های تنگ مدینه گذر مکن

بانوی خانه ی توام و کار می کنم
پرسش از این خمیدگی و این کمر مکن

در کوچه هم مغیره به تو خنده میکند
از کوچه ای که می گذرد او گذر مکن

راحت برو به بستر خود خواب ناز کن
شبها کنار بستر من دیده تر مکن

⚫️ ویژه ایام فاطمیه (س) 96

✍️ شعر از : محمدحسن بیات لو