سید مهدی میرداماد
قربون اون مادر برم که یه تنه سپر بلای علی شد ، دیگه چیزی نمونده ها،قربون اون مادر برم که یه نفری وسط مدینه ایستاد ، بزار اینطور بگم…..
(سینه م رو سپر می کنم
می گم آقام علی ) 2
عالمو خبر می کنم
می گم آقام علی
ناله داری ،نداری نمی دونم اما اسم بی بی تنور دلو روشن می کنه،یه موقع هست کسی که سپر بلا می شه ،قدرتش رو داره،جونش رو داره ،شرایط و ویژگیش رو داره،من از شما یه سوال می کنم،کجا دیدید یه زن باردار بین در و دیوار تنهای تنها سپر بشه…..؟!!!
آخ ….نبود نه ،نگرد خیلی ها گشتند میگه یعنی یه مرد تو مدینه نبود؟ می گم نبود…مردای مدینه خواب بودن کسی خبر نداشت ….. آخ آخ آخ ، الان این سپر بلا گوشه ی خانه افتاده” بی خود نبود پیغمبر به علی گفت شمشیرت رو نگه دار،اسبت رو نگه دار سپرت رو بفروش خرج عروسی فاطمه کن ،می خواست با زبان بی زبانی بگه علی ،زهرا سپر بلای تو هست، یه زهرا بهت می دم یه نفری یه مدینه رو سپاهه” ناله دار باش ….
آخ قربونت برم خانم جان ،چه خبره گوشه خانه،این سپر بلا داره کم کم آب می شه ،پوستی رو استخوان می مانه،دیگه چند رو دیگه امیرالمومنین (ع) یه عبارتی داره من هر وقت می خوام این عبارت رو بخونم باور کنید دست و پام می لرزه یه عبارتی می گه این روز های آخر *صارت کالخیال* یعنی مثل یه شبه شده بود میگه روز های آخر دیگه فاطمه ای باقی نمونده ….آخ بمیرم برات کاش لااقل دردش رو به علی می گفت…کاش لااقل به بچه هاش میگفت تو خودش نمی ریخت ؛ آدم دردش رو یه موقعی تو خونت بودی درد داشتی افتاده بودی اونی که مضاعف می کنه درد رو دو تا چیزه ،مطلب اول اینکه نتونی به کسی بگی درد داری،پنهان کنی ،یه جوری درد بکشی کسی نفهمه،مطلب دوم اینکه کسی نیاد عیادتت مریض نگاش به دره،یه نفر بیاد احوالش رو بپرسه قربون اون مریضه ای برم که کسی در خانه ش و نزد فقط اون دو نفر زدن که ای کاش نمیزدن زدن بیان ببینن کار فاطمه به کجا رسید ……

سید مهدی میرداماد

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...