یا فاطر السماوات و الارض...







آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          




جستجو




حکمت های نهج البلاغه ...

‌‌﷽

 امام علی (ع) :

چون تو را ستودند،
بهتر از آنان ستايش كن،

وچون به‌تو احسان كردند، بيشتر از آن ببخش،

به هرحال پاداشِ بيشتر از آنِ آغاز كننده است

 از دست دادن حاجت
بهتر از درخواست‌
كردن از نااهل است.

 از بخشش اندك شرم مدار
كه محروم كردن،
از آن كمتر است.

 اگر به آن چه كه مى خواستى نرسيدى ،
از آنچه هستى نگران مباش.

 نادان یا افراط میکند
و یا تفریط ..

 چون عقل كامل گردد ، سخن اندك شود .

حکمتهای زیبای نهج البلاغه

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[سه شنبه 1396-05-03] [ 06:29:00 ق.ظ ]

یوسف کنعان من... ...


یوسف کنعان من، کنعان شعرم پیر شد

باز آی از مصر باور کن که دیگر دیر شد

درد هجرت چشم یعقوب دلم را کور کرد

پس تو پیراهن بیاور، ناله‌ام شب گیر شد

ای که چون موسی عصایت را به دل‌ها می‌زنی

مُردم از غم، این عصا در قلب من چون تیر شد

ای مسیحای تمام شیعیان، عیسای من

نِی غلط گفتم که عیسائیت عالم گیر شد

فصل غم، اندوهِ بی‌پایان، خزانِ بی‌بهار

شعله زد بر خاک، خاک سرزمینم قیر شد

آسمان سینه‌ام ابری است‌ای باران ببار

بس نباریدی دلم چون سورهٔ تکویر شد

طاق ابرویت نشان از ذوالفقار حیدر است

لا فتی الا علی از سوی حق تقریر شد

ماهِ پاکِ شامِ تنهاییِّ قلب خسته‌ام

شان تو درعرش و در فرش آیهٔ تطهیر شد

پردهٔ دیوار کعبه شد سیه از دوریت

شرحِ هجران تو در بیت خدا، تفسیر شد

گفت روزی مادرم دانی که آقایت کجاست؟

منزل او در میان آسمان تقدیر شد

تا که گوشم این سخن از مادرم بشنید، رفت

بر سر این مساله با ذهن من درگیر شد

گر همین باشد که مادر گفت پس دیگر چرا

در اذان روز جمعه آسمان دل گیر شد؟

ناله‌ام نالید از نالیدنت،‌ای منتقم!

ناله‌ات از بهر آن طفلان بی‌تقصیر شد

سهم جدّ اطهرت از سرزمین کربلا

یک تن بی‌سر، وَ صد‌ها نیزه و شمشیر شد

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[جمعه 1396-04-30] [ 09:30:00 ق.ظ ]

خواستگاری ...

خواستگاری

 بیرون رفتن دختر و پسر
با هم قبل از عقد
و بدون حضور والدین
مناسب نیست

و اثرات بدی را در بر خواهد داشت؛
خارج از موضوع صحبت کردن
دختر و پسرها در جلسات خواستگاری
اثرات بد خود را دارد
و از اشتباهات رایج دختر و پسرها این است
که فکر می کنند
مسؤولیتی در قبال خواستگار دارند
و اسیر مشکل طرف مقابل می شوند؛

 خارج از موضوع صحبت کردن دختر و پسرها
در جلسات خواستگاری آشنایی نیست،
بلکه معاشرت است.

 در جلسات خواستگاری
باید سؤالات را به درستی مطرح کنند؛
در مطرح کردن سؤالات
باید و نباید وجود ندارد
و باید به صورت عادی مطرح کرد؛
به عنوان مثال
درباره شرکت در انتخابات باید این طور بگویند
که آیا در انتخابات شرکت می کنی؟
در این نوع مطرح کردن
نکته ای است
که هر نوع پاسخی داده شود، طرف مقابل
متوجه نوع افکار او خواهد شد.

 جایی که مثلا مسائل دینی در خانواده برای دختر یا پسر مهم است،
باید حتما مسائل مهم مطرح شود؛
توصیه می شود که در جلسات گفت و گوی خواستگاری طرفین نظر خود را به صورت واضح بیان کنند
و نسبت به اظهارات طرف مقابل هیجان نشان ندهند.


دکتر خالقی مشاور

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 07:15:00 ق.ظ ]

حیف شد... قبلا تو بودی بهترین معشوق ما ...

مناجات_امام_زمان عج

قبل هجران تو آقا ما به هجران رفته ایم
خود سرانه کو به کو دنبال شیطان رفته ایم

یک هزار و سیصد و چندی است غیبت خورده ایم
تو تماما حاضری و ما به هجران رفته ایم

منتظَر هستی و عالم منتظِر بر دیدنت
قرن ها این جاده را با چشم گریان رفته ایم

سیصد و اندی نشد یارت شویم از این همه
با تأسف ما همه در چاه عصیان رفته ایم

ادعای شیعگی داریم اما در عمل
برخلاف گفته های شاه خوبان رفته ایم

حال ما این است… فکری کن به حال ما خودت
ما به دنبال گنه بسیار ارزان رفته ایم

غیر تو بر هر که دل دادیم خسران دیده ایم
بر خلاف مِیلتان با این و با آن رفته ایم

حیف شد… قبلا تو بودی بهترین معشوق ما
حال جای تو سراغ نفس، آسان رفته ایم

خوب یا بد، هر چه هستیم آخرش مال توایم
سالیانی می شود آقا به دنبال توایم


مجتبی قاسمی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:45:00 ق.ظ ]

دستی که برای مادر خیر نداشته باشد ،برای هیچ کس خیر ندارد... ...

خاطـره ای بسیار زیبا از …
?شهید دڪتر مصطفے چمران?
یادم مے‌آید مادرم به سختے مریض و در بیمارستان بسترے بود . بہ اصرار مصطفے تا آخرین روز در ڪنار مادرم و در بیمارستان ماندم . او هر روز برای عیادت بہ بیمارستان مے‌آمد . مادرم به مصطفے مے‌گفت : همسرت را بہ خانہ ببر . ولے او قبول نمے‌ڪرد و مےگفت : باید پیش شما بماند و از شما پرستارے ڪند .
بعد از مرخص شدن مادرم از بیمارستان، وقتے مصطفے بہ دنبالم آمد و سوار ماشین شدم تا به خانہ خودمان برویم ، مصطفے دست‌هاے مرا گرفت و بوسید و گریہ ڪرد و گفت : از تو بسیار ممنون هستم ڪہ از مادرت مراقبت ڪردے . با تعجب به او گفتم : ڪسے ڪہ از او مراقبت ڪردم مادر من بود نہ مادر شما … چرا تشڪر مےڪنے ؟!
[[او در جواب گفت : این دست‌ها ڪہ بہ مادر خدمت مے‌ڪنند براے من مقدس است . دستے ڪہ براے مادر خیر نداشتہ باشد ، براے هیچ ڪس خیر ندارد و احسان به پدر و مادر دستور خداوند است .]]
✍ راوے همسر شهیـد

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[پنجشنبه 1396-04-29] [ 11:05:00 ق.ظ ]