جمعه‌ها را همه از بس که شمردم بی تو
بغض خود را وسط سینه فشردم بی تو

بس که هر جمعه غروب آمد و دلگیرم کرد
دل به دریای غم و غصه سپردم بی تو

تا به این جا که به درد تو نخوردم آقا
هیچ وقت از ته دل غصه نخوردم بی تو

چاره‌ای کن، گره افتاده به کار دل من
راهی از کار دلم پیش نبردم بی تو

سال‌ها می‌شود از خویش سؤالی دارم
من اگر منتظرم از چه نمردم بی تو؟

با حساب دل خود هر چه نوشتم دیدم
من از این زندگی‌ام سود نبردم بی تو

گذری کن به مزارم به خدا محتاجم
من اگر سر به دل خاک سپردم بی تو

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...