نمی بیند جهان چون او گل نیلوفری دیگر
نمی آید شبیه او به دنیا دختری دیگر

به شأنش سوره ی کوثر شده نازل همه دیدند
که جز حیدر نباشد شأن اورا همسری دیگر

نمی آید چو او ام ابیهایی ، اگر حتی
کند جلوه پس از ختم الرسل پیغمبری دیگر

به روح حضرت ام الائمه میخورم سوگند
به جز او نیست بهر شیعیانش مادری دیگر

قیام رکعتینش را قیامت میدهد پاسخ
خدایی که ندارد مثل زهرا محشری دیگر…

روا باشد اگر بخشد علی در هر نماز خود
برای رفع هَمّ و غم از او انگشتری دیگر…


گمانم محسنش مثل حسن شاه کَرَم می شد
دوصد افسوس که دنیا نیامد گوهری دیگر
چنان زد بین آن کوچه ، پرستوی علی را که
نمانده بر تن پاکش ، نه بال و نه پری دیگر

فشار درب طوری بود که همسایه ها گفتند
نمی ماند برایش پشت این در پیکری دیگر

خدا حِلم علی را هم نشان اهل عالم داد
ازین رو شد در خانه شبیه خیبری دیگر

بساط بستر خونین او را جمع میکردند
سپس از نو برایش‌پهن‌میشد بستری‌دیگر

همان فتاح بی سنگر میان سنگر خندق
بمیرم بعد زهرا او ندارد سنگری دیگر

به این امید روز و شب ، صدایش میزنم تا که
به دست من دهد زهرا جواز نوکری دیگر

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...